نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

در مورد افرادی به كار می‌رود كه می‌دانند این كار برای صاحبكار سودی ندارد برای خودشان دستمزد دارد.
یكی بود یكی نبود، ‌سال‌ها پیش كه آب به راحتی امروز در دسترس همه قرار نداشت. مردم مجبور بودند برای به دست آوردن آب در ایران چاه یا قنات حفر كنند. حفر چاه و قنات نیاز به كار و زحمت عده‌ای كارگر و صرف هزینه‌ی بسیار زیادی داشت. در روستاهایی كه درآمد مردم كم بود، معمولاً خیرین و نیكوكاران با هم جمع می‌شدند و هزینه‌ی این كار را قبول می‌كردند.
در یكی از این روستاها كه مردم به آب دسترسی نداشتند مرد نیكوكاری تصمیم گرفت تا هزینه ساخت قناتی را بپردازد. او به سراغ یك چاه كن حرفه‌ای رفت و با او صحبت كرد و با هم تپه‌ای را در نظر گرفتند. مرد گفت: می‌خواهم از فردا صبح با كارگرانت همین جا مشغول كار شوید.
از فردای آن روز چاه‌كن و كارگرانش بر روی آن تپه مشغول كار شدند. هر روز مرد خیر به آنها سر می‌زد و روزانه دستمزد كارگران را پرداخت می‌كرد. روزها و هفته‌ها به همین منوال گذشت ولی خبری از آب نبود. كارگران هر روز زمین را می‌كندند و پایین‌تر می‌رفتند ولی به آب نمی‌رسیدند.
بعد از دو ماه چاه كن عصبانی شد و گفت این تپه كه شما در نظر گرفتید اصلاً جای مناسبی نیست و تلاش‌های ما بی‌نتیجه خواهد ماند و پولی كه شما صرف می كنید به هدر می‌رود. بیایید یك جای دیگر را پیدا كنید تا ما آنجا شروع به كار كنیم.
مرد نیكوكار گفت: ما با هم صحبت كردیم و برای انتخاب این تپه كل جوانب را سنجیدیم. این تپه نزدیك روستاست و مردم راحت‌تر به آب می‌رسند. با توكل به خدا به كارت ادامه بده تا انشاءالله به آب برسیم.
مرد چاه‌كن گفت: من چندین سال كه كارم حفر چاه و قنات است اگر اینجا آب بود ما تا به حال به آن رسیده بودیم.
مرد نیكوكار گفت: شما چند هفته دیگر به خاطر من كار كنید، من هم دستمزد شما را می‌دهم. من شنیده‌ام اگر دیر به آب برسیم و آب را از سفره‌های زیرزمینی عمیق‌تری خارج كنیم، آب گواراتر خواهد بود.
ولی مرد چاه كن دست بردار نبود و گفت: نه فایده ندارد. ما خسته‌ایم و اینقدر زحمت كشیدیم ولی هیچ به دست نیاوردیم.
مرد نیكوكار گفت: چه جالب! من كه هر روز باید پول كار به نتیجه نرسیده را بدهم خسته و ناامید نشده‌ام و غر نمی‌زنم. شما كه كارتان را دارید انجام می دهید و حقوقتان را می‌گیرید خسته‌ شده‌اید. برای شما چه فرقی می‌كند چه اینجا چاه بكنید و چه جای دیگه چاه بكنید؟ این چاه با اینكه برای من و اهل این روستا آب نمی‌شود برای تو و كارگرانت كه نان می‌شود. مرد نیكوكار با این حرف‌ها جای هیچ غر و نق زدنی را باقی نگذاشت. و چاه كن مجبور شد با كارگرانش به سركارشان برگردند. چند روزی گذشت و دوباره چاه كن و كارگرانش مشغول كارشان بودند كه ناگهان یكی از كارگرها فریاد زد آب، آب، به آب رسیدیم.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول